آرینا خبر - من ترجیح میدهم فقط به افرادی رای بدهم که نشان دادهاند آنقدر به جوامع خود متعهد هستند که نمیتوانند راهی برای خدمت، مشارکت و کمک پیدا کنند.
ترجمه: دکتر حسن صیامیان
دانشیار دانشگاه علوم پزشکی مازندران
31 خرداد، 1403
منبع:
How to Pick a President (or Any Other Leader). June 20, 2024 https://www.christianmuntean.com/pick-president-leader/
بنابراین، نظر شما در مورد این رقابت ریاست جمهوری چیست؟ ...؟ چنین شخصیت ها و دیدگاه های به شدت متفاوت. هیچ کمبود شخصیتی در این چرخه کمپین وجود ندارد.
متأسفانه، شخصیت به تنهایی نمی تواند بهعنوان شاخص یک رهبر خوب باشد.
به صورت محلی، ما به تازگی چرخه انتخابات شهرداری را تکمیل کردیم. تقریباً برعکس رقابت های ریاست جمهوری از نظر علاقه و شخصیت. من دوست دارم خودم را نسبتاً آگاه بدانم - اما هنوز اسامی زیادی در برگه رأی وجود داشت که من هرگز نام آنها را نشنیده بودم. بر اساس نتایج، من یک سوء ظن پنهانی دارم که تشخیص نام به تنهایی احتمالاً عامل بسیاری از بردها بوده است.
به رسمیت شناختن نام برای یک رهبر خوب ایجاد نمی کند.
ما این شانس را داریم که در کشوری زندگی کنیم که صدایمان اهمیت دارد. و حتی در جایی که رای گیری غیرمستقیم است، مانند رقابت های ریاست جمهوری، سطحی از اجماع گروهی وجود دارد که توافق می کند رهبر چه کسی باشد. هرچقدر هم که فرآیندهای ما بیرحمانه باشد، منجر به دولتی باثبات شده است که پتانسیل نمایندگی بودن را حفظ میکند.
اما معیار ما برای انتخاب چیست؟
همه انتخاب های رهبری برابر نیستند. انتخاب رئیس جمهور یا قانونگذار با انتخاب جانشین یا تشکیل نیمکت رهبری در سازمان شما متفاوت است. سیستم سیاسی ما به گونه ای طراحی شده بود که قدرت و توانایی تصمیم گیری را پخش کند. بیشتر سازمانهای خصوصی زمانی بهتر عمل میکنند که تصمیمگیری واضحتر و سادهتر باشد.
در اینجا چگونگی انتخاب من است. حالا، من طرفدار نیستم. هرگز نبوده است. وقتی 18 ساله شدم، به عنوان "غیرحزبی" ثبت نام کردم. من به دو دلیل به این ترتیب ثبت نام کردم: تحت تأثیر نقل قولی از جورج واشنگتن قرار گرفتم. او در سخنرانی خداحافظی خود، به کشور درباره «شیطنتهای مستمر» احزاب سیاسی هشدار داد. او اشتباه نمی کرد. دلیل دیگر کمتر قابل توجه بود (اما شاید تأثیرگذارتر). او یک عامل حزبی فعال بود و امیدوار بود که پیروان بیشتری ثبت کند. از آن زمان من یک "رای دهنده فوق العاده غیرحزبی" بوده ام.
با وجود این، من سعی می کنم در مورد اینکه به چه کسی رای می دهم فکر کنم. در اینجا الگوریتم پنج قسمتی است که من ایجاد کرده ام - برای من بسیار مفید بوده است. شاید برای شما باشد:
اعتبار Credibility:
همه ما این را در یک رهبر سیاسی می خواهیم. با وجود این، بدبینی ما به قدری عمیق است که اکثر ما تصور می کنیم که در واقع نمی توانیم به آنچه هیچ سیاستمداری در یک مسیر تبلیغاتی می گوید اعتماد کنیم.
در اینجا رویکرد من، اصل قدیمی "اعتماد، اما تایید" است. به تاریخچه کسی نگاه میکنم وعده های کمپین ممکن است در سراسر نقشه وجود داشته باشد - اما عملکرد گذشته بهترین شاخص برای نتایج آینده است.
من به دنبال تطابق بین آنچه آنها تمایل به گفتن دارند و آنچه که تمایل به انجام آن دارند هستم. هر چه هم ترازی که من می بینم بیشتر باشد - می دانم که آن شخص صداقت بیشتری دارد. حتی وقتی با کسی مخالفم - صداقت برای من مهم است.
آیا دلایل خوبی برای اعتماد کردن به این شخص دارم؟ آیا تاریخ این را تأیید می کند؟
رهبری خدمتگزار Servant Leadership:
این برای من کلیدی است. من ترجیح میدهم فقط به افرادی رای بدهم که نشان دادهاند آنقدر به جوامع خود متعهد هستند که نمیتوانند راهی برای خدمت، مشارکت و کمک پیدا کنند. این با کسی که به باشگاههای مناسب میپیوندد و برای عکسبرداری نشان میدهد متفاوت است.
اخیراً متوجه شدم که یک سیاستمدار قطبی به طور منظم و بی سر و صدا در یک پناهگاه محلی خدمت می کند. واقعیت خدمت مداوم همراه با این واقعیت که از آن برای منافع سیاسی استفاده نشده است، با صدای بلند از صداقت و تمایل این شخص برای خدمت به خاطر خدمت سخن می گوید. یکی از سیاستمداران مورد علاقه من کسی است که هرگز به او رای نداده ام. اما او همیشه در برخی از ظرفیتها - اغلب با ظرفیتهای کمشناخته و کم سابقه - خدمت میکند. او به جامعهاش اهمیت میدهد و چه در رایگیری یا عدم رای به او خدمت کند.
من هرگز آگاهانه رهبری را انتخاب نخواهم کرد که فقط برای "خدمت" در کمپین ها یا دوربین ها حاضر شود. حتی اگر آنها چیزی را بگویند که من واقعاً می خواهم بشنوم. آنها آن را زندگی نمی کنند.
آیا این شخص در درجه اول به نفع کشور یا جامعه خود است؟ یا اینکه آنها در درجه اول جاه طلبی های شخصی را برآورده می کنند؟
ظرفیت Capacity:
این مشابه سؤال اعتبار است. بسیاری از کاندیداها رزومه و تجربیات عالی دارند. اما اغلب ما قربانی یک اشتباه فکری رایج می شویم. ما فرض را بر این میگذاریم که چون فردی در یک زمینه از زندگی مؤثر یا تأثیرگذار بوده است، میتواند به خوبی حکمرانی کند یا اجرا کند. من اغلب با رهبرانی با پیشینه نظامی مواجه می شوم که به شدت در بخش خصوصی با هم مبارزه می کنند. آنها پیشینه فرماندهی و کنترلی ندارند تا رهبری ضعیف خود را بپوشانند. رهبران مؤسسات بزرگ اغلب در مشاغل غیرانتفاعی کوچک شکست می خورند - آنها اندازه را با سادگی اشتباه می گیرند.
باز هم متوجه می شوم که عملکرد گذشته بهترین شاخص برای نتایج آینده است. نه، آیا آنها منصب خود را برعهده داشته اند یا کار چشمگیری انجام داده اند - اما آیا آنها توانایی موثری در موقعیتی را نشان داده اند که مستلزم نفوذ بر قدرت است؟ آیا می توانند به خوبی مذاکره کنند؟ آیا آنها می توانند خود را مدیریت کنند؟ وقت؟ دیگران؟ آیا آنها روی مسائل و اولویتهای اساسی تمرکز میکنند یا حواسشان پرت میشود
آیا فرد توانایی انجام کار را دارد؟
اصول Principles:
من چند اصل اخلاقی محکم دارم که در مورد آنها سازش نمی کنم. سعی می کنم اصولم را حول نتایج شکل دهم - نه بر اساس روش ها. برای مثال، من معتقدم یک وزن اخلاقی در ارتباط با نحوه ارتباط ما با آسیب پذیرترین افراد در جمعیتمان وجود دارد - خواه آسیب پذیری فیزیکی، اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی باشد. من به دنبال رهبرانی هستم که به نظر می رسد با این دیدگاه مشترک باشند. نحوه بیان آن اصل ممکن است محل اختلاف باشد. اما برای من مهم است که رهبران من این را تشخیص دهند و انگیزه عمل داشته باشند.
آیا این شخص با اصول و ارزش های اصلی من همسو است (حتی اگر روش های آنها متفاوت باشد؟)
اولویتها Preferences:
این با اصول مرتبط است، اما، در حالی که من در مورد اصول مصالحه نمی کنم، در مورد اولویتها مصالحه خواهم کرد. با استفاده از مثال بالا، ممکن است با دیدگاه دیگران در مورد نحوه برخورد ما با مهاجران یا پرداختن به فقر مخالف باشم. اما برای من مهمتر است که آنها با من در این اصل شریک باشند که باید با دلسوزی با هم ارتباط برقرار کنیم و به دنبال کمک باشیم. آنچه به نظر می رسد کمک می کند ممکن است قابل تفسیر باشد.
مسائلی نیز وجود دارد که مسائل سیاسی اصلی هستند – اما برای من اهمیت چندانی ندارند. آنها در کتاب من به سطح «اصل» نمی رسند. اگر کاندیداها با اولویتهای من مطابقت داشته باشند بسیار خوب است - اما من اجازه نمی دهم اولویت هایم بر اصول مقدم باشد.
آیا از نحوه ارتباط آنها یا انجام کارها خوشم می آید؟ آیا با ایده ها و رویکرد آنها احساس راحتی می کنم؟
من صادقانه می گویم، استفاده از این سیستم گاهی اوقات به شدت تغییر می کند که من در نهایت به چه کسی رای داده ام. برخی از سیاستمداران هر آنچه که من میخواهم میگویند. اما اعتبار آنها کم است. اشتباه گرفتن برخی از موقعیت های پلت فرم به عنوان نمایشی از اصل اساسی آسان است. به من اطلاع دهید که آیا این مقاله برای شما مفید بوده است یا خیر. در مقاله بعدی خود در مورد رویکرد متفاوتی که باید برای انتخاب رهبران در سازمان خود داشته باشیم، خواهم نوشت.
بنابراین، اعتبار Credibility، رهبری خدمتگزار Servant Leadership، ظرفیت Capacity، اصول Principles و اولویتها Preferences 5 الگوریتم برای انتخاب رئیس جمهور تعیین شده است.
اینکه در کشور ایران، چه ملاک و معیارهایی برای انتخاب رئیس جمهور وجود دارد، میشود به بحث گذاشت تا نتایجی بهتر بدست آید.